دردسرهاي افراد باهوش!


 






 
چرا اغلب افراد زيرك و باهوش در حل مشكلات ديگران مهارت بيشتري دارند، اما از عهده حل مشكلات خود برنمي آيند. مطمئناً شما هم تا به حال با چنين افرادي برخورد داشته ايد و شايد خودتان هم يكي از آنها باشيد. برخي روانشناسان مي گويند كه اغلب مردم برون بيني فوق العاده اي دارند و از آنجا كه براي حل مشكلات خود نياز به درون بيني دارند، از عهده آنها برنمي آيند. هدف ما در اينجا پرداختن به اين ويژگي انسان نيست، بلكه مي خواهيم راجع به افرادي صحبت كنيم كه مشكلات و مسائل ديگران را مي توانند حل كنند، ولي قادر به حل مشكلات خود نيستند. مشكلات، بخشي از زندگي انسان را تشكيل مي دهند. در حقيقت مشكلات، خود زندگي هستند و اگر با اين ديد به آنها نگاه كنيم، متوجه معناي متفاوتي خواهيم شد. برخي افراد به اختلافات و مشكلات به منزله فرصت هايي براي رشد و يادگيري نگاه مي كنند و از اين طريق قادر به مقابله و رويارويي با آنها هستند. براي اين كار نياز به چند چيز داريد كه يكي از آنها مهارت است. همچنين به زمان و برخي مواقع نيز به كمك ساير افراد نياز داريد. تمام مشكلات و سختي ها، محدوديت هايي به همراه دارند و اين محدوديت ها موانعي ايجاد مي كنند كه مي توانند روي چگونگي برخورد با مشكلات تأثير بگذارند. بنابراين وقتي مشكل يا مساله اي ايجاد مي شود، فشارها و محدوديت هايي به همراه دارد. احتمالاً فردي كه درگير آن مسأله شده است، اعتماد به نفس خود را تا حدودي از دست مي دهد و ممكن است مشكلات و مسائل قبلي نيز فشار بيشتري بر او بياورند و اين فرد وقتي به مشكلش فكر مي كند، معمولاً نمي تواند تمام محدوديت ها و فشارهايي را كه احاطه اش كرده اند تحمل كند. افراد زيرك و باهوش محدوديت هاي كمتري را مي بينند و مي توانند با وجود تمام محدوديت ها، عملكردي مناسب داشته باشند و اين همان تجربه اي است كه فرد درگير به دست نمي آورد. اما وقتي كه فردي باهوش دچار مشكل مي شود، ذهنش فقط مشغول آن نيست؛ بلكه تمام موانع و محدوديت هايش را در ذهن دارد و به آنها فكر مي كند؛ به اين ترتيب مسائل و مشكلات با در نظر گرفتن تمام محدوديت هايشان پيچيده تر و دشوارتر به نظر مي رسند! او آنقدر به مشكلات همراه با موانع شان فكر مي كند كه همه چيز پيچيده تر و حل آن مساله بسيار دشوارتر مي شود.

اين افراد براي رهايي از چنين دامي چه بايد بكنند؟
 

1- مسائل و موانع را بيش از حد تجزيه و تحليل نكنيد: تجزيه و تحليل هاي بيش از حد، محدوديت ها و فشارها را بيشتر و بزرگتر مي كند و شايد ظرفيت شما آنقدر نباشد كه بتوانيد آنها را يكجا تحمل كنيد و از عهده حل مشكلات برآييد؛ زيرا مشكلات كوچك را در ذهن خود به مشكلات بزرگ تبديل كرده ايد.
2- كمك بگيريد: اگر براي طولاني مدت در فكر فرو برويد و انرژي بسياري صرف حل مسائل و مشكلاتي که خودتان بزرگ كرده ايد، كنيد، احتمال آنكه به نتيجه برسيد، زياد است؛ اما با كمك گرفتن از افراد مورد اعتماد، راحت تر مي توان به برخي مشكلات غلبه كرد؛ چرا كه ديگران محدوديت هاي شما را ندارند و به شاخ و برگ مشكلات فكر نمي كنند و ذهنشان فقط درگير همان مشكل است، نه موانع و محدوديت ها. آنها راحت تر مي توانند راه حل مناسب را ارايه دهند.
3- رابطه خود را با شكست تغيير دهيد: كمتر پيش مي آيد كه افراد باهوش تسليم شوند و شكست را بپذيرند. اگر ترس زيادي از شكست داشته باشيد، نمي توانيد از هر كاري كه انجام مي دهيد، نتيجه خوبي بگيريد. گاهي اوقات فوق العاده بودن نياز به آن دارد كه روي لبه تيغ راه برويد و افراد باهوش اين ريسك را نمي كنند كه گاهي اوقات روي لبه تيغ راه بروند؛ چرا كه مي ترسند شكست بخورند.

چرا افراد باهوش گاهي اوقات كارهاي بي معني انجام مي دهند؟ چه بايد بكنند؟
 

اين سؤالي است كه روانشناسان بسياري سال ها روي آن كار كرده اند. آنها معتقدند IQ جدا از RQ است؛ يعني عقلانيت با هوش و ذكاوت فرق دارد. بنابراين، شخصي كه IQ بسيار بالايي دارد ممكن است RQ كمي داشته باشد. افرادي كه ضريب هوشي بالايي دارند، معمولاً در رفتارها و ظرفيت تصميم گيري هاي خود RQ يا عقلانيت كمتري دارند. به همين دليل است كه بعضي اوقات افرادي كه به نظر ما بسيار باهوش و زيرك مي رسند، تصميمات احمقانه اي در زندگي خود مي گيرند و همين ظرفيت كم آنها براي گرفتن تصميمات مهم زندگي باعث مي شود بيشتر دچار مشكل شوند. فكر كردن عقلاني باعث مي شود سختي ها و مشكلات را تشخيص دهيم و راه رهايي از آنها را آسان تر بيابيم. RQ يا هوش عقلاني را نمي توان با آزمايش هاي مختلف اندازه گرفت؛ در حالي كه IQ يا ضريب هوشي قابل اندازه گيري است. افرادي كه RQ كمي دارند، معمولاً بيشتر دچار بدبختي و مشكلات مي شوند؛ زيرا روش هاي ساده و آسان حل مسائل را نمي دانند. افراد باهوش معمولاً در انواع بازي ها به قصد برد بازي مي كنند، بدون آنكه در پي علاقه خود و پرداختن به آن باشند. آنها به سختي اشتباهات خود را مي پذيرند. البته بيشتر افراد اين گونه اند؛ ولي باهوش ترها در اين زمينه اصرار بيشتري دارند. اين افراد با اشتباهات خود روبه رو نمي شوند و در نتيجه از آنها درس نمي گيرند. باهوش ترها از خلاقيت خود استفاده مي كنند تا به پيروزي برسند. آنها در فرايند حل مسائل عملكرد بسيار سريعي دارند. همانطور كه گفته شد، IQ با RQ تفاوت زيادي دارد و ممكن است كسي كه IQ بالايي داشته باشد ولي از RQ پاييني برخوردار باشد و يا RQ بالا و IQ متوسطي داشته باشد.
ما عادت داريم از تمام توانايي هاي ذهني خود استفاده نكنيم و موقعيت ها را فقط از نقطه نظر خود ارزيابي مي كنيم؛ بدون آنكه به جنبه هاي ديگر آن فكر كنيم. در واقع نسبت به آن چه كه مي دانيم، بيش از حد مطمئنيم و اغلب خودمان را بالاتر از حد متوسط فرض مي كنيم. بر اساس پژوهش ها، افرادي كه IQ بالاتري دارند، فعاليت فكري در شب را ترجيح مي دهند و شب ها ديرتر از سايرين به خواب مي روند. اما چگونه مي توان هوش افراد را ارزيابي كرد؟ و اصلاً مفهوم هوش چيست؟ دانشمندان در اين باره مي گويند: «آيا مي تواني وقايع را به خاطر بسپاري، رياضيات انجام دهي، منطقي فكر كني و جمله هاي صحيح بنويسي؟» در واقع هيچ راه مطمئن و كافي براي تعيين هوش افراد وجود ندارد؛ اما با نشانه ها و علائم مي توان راجع به آنها نتيجه گيري كلي كرد. داشتن IQ بالا به طور كلي خوب است؛ ‌اما با هوش بودن يك چيز است و دانستن آنكه چطور از اين هوش استفاده كنيم، چيز ديگر. افرادي كه موفق مي شوند، لزوماً هميشه افراد باهوشي نيستند.
منبع: نشريه دنياي سلامت شماره 68